این مقاله به بررسی روابط بین صنایع دستی آموزش صنایع دستی و میراث فرهنگی می پردازد که در تجربیات فردی و ارزش های جمعی پانزده دانشجوی زن دانشگاه از ملیت های مختلف منعکس شده است.
دانش آموزان (همه معلمان کارآموز) یک دوره آموزشی در صنایع دستی و صنایع دستی را به عنوان بخشی از یک برنامه تحصیلی بین المللی در فنلاند دنبال می کردند. داده ها از یک فعالیت گروهی کوچک و مقالات زندگینامه فردی جمع آوری شد.
مقالات به صورت کیفی با استفاده از Atlas-ti تجزیه و تحلیل شدند.
عبارات کلیدی تحت سه عنوان ادغام شد: ارزش های شخصی و معانی قرار داده شده در صنایع دستی.
تأثیرات فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی؛ و کاردستی در مدرسه نتایج فعالیت گروهی و مقالات تحت این عناوین مورد بحث قرار می گیرد. دیدگاه های پایانی در مورد: مبانی فکری برای صنایع دستی در سیستم های آموزشی ارائه شده است.
رقابت بین باورها، عقاید، و اشکال رفتار در رابطه با عمل به صنایع دستی و برداشت از میراث فرهنگی؛ و تنش بین ابعاد زیبایی شناختی و اقتصادی صنایع دستی.
صنایع دستی به عنوان توسعه مهارت ها و علایق خلاقانه دانش آموزان، به طور کلی و گاهی اوقات به سمت یک صنعت یا تجارت خاص، اغلب به صورت غیر رسمی و رسمی در سیستم های آموزشی ادغام می شوند.
بیشتر صنایع دستی نیاز به توسعه مهارت و استفاده از صبر دارند، اما تقریباً هر کسی می تواند آن را یاد بگیرد.
مانند هنر عامیانه، تولیدات صنایع دستی اغلب دارای اهمیت فرهنگی و/یا مذهبی است و به طور فزایندهای ممکن است پیامی سیاسی نیز داشته باشد، مانند پیشهورزی.
بسیاری از صنایع دستی برای دوره های زمانی کوتاه (چند ماه یا چند سال) بسیار محبوب می شوند، به سرعت در بین جمعیت صنایع دستی گسترش می یابند، زیرا همه از اولین نمونه ها تقلید می کنند، سپس محبوبیت آنها کاهش می یابد تا اینکه بعداً تجدید حیات شود.