پدید لردال و ری جکنداف (Lerdahl & Jackendoff 1983) در فهرست موسیقی شناسان متاثر از زبان شناسی مدرن، در این مورد از زبان شناسی زاینده نوام چامسکی، خالقان یک نظریه مولد تأثیرگذار و بسیار رسمی موسیقی تونال (GTTM) هستند.
این نظریه به تحقیقات اولیه ساختاری و شناخت محور در زبان شناسی و به طور کلی در علوم شناختی مربوط می شود. این قرن حتی شاهد ظهور چشمگیر یک معناشناسی عصبی-شناختی موسیقی بوده است .
در این خط از تحقیق، معناشناسی شناختی زبان، و به ویژه جنبه های نمادین و عاطفی آن، از جمله مطالعات جدید استعاره مفهومی، به مطالعه عبارات و معانی موسیقی ساز دف حرفه ای تعمیم داده شده است.
این مطالعات ممکن است به دیدگاه جدیدی از نمادگرایی و استعاره به معنای گسترده به عنوان فرآیندهای معنایی «قیاسی» منجر شود که در سراسر طیف فعالیت های بیانی ما در همه حوزه های تجربی فعال هستند، خواه ژست باشند یا شامل رقصیدن، آواز خواندن باشند.
بازی کردن، بازیگری، رهبری، صحبت کردن، نوشتن، آهنگسازی، نقاشی، یا فقط نشان دادن احساسات. رویکردهای دیگر رابطه نظری دورتری را با زبانشناسی نشان میدهند، اما در عوض پیوندهای نزدیکتری با زیباییشناسی صدای غیرتونال دارند، مانند هنر «آکوستاتیک» اشیاء که توسط پیر شفر (Schaeffer 1977) توسعه یافت.
تجربه خارقالعاده صدا بهعنوان چنین، بهویژه در زمینه هنری، بهطور تجربی از طریق فنآوریهای ارتباطی و آکوستیک نیم قرن اخیر مورد بررسی قرار گرفته است.
شفر میخواست پدیدارشناسی شیء صدادار بسازد و شکلی هنری خلق کند که به اشیاء مادی انضمامی اجازه دهد از طریق تکنیکها و امکانات جدید ضبط و آهنگسازی، «حقیقت» خود را با ما در میان بگذارند.